أُوْلَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِـَٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ وَلِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَلَا نُقِيمُ لَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَزۡنٗا
اينها كساني اند كه به آيات پروردگار خود، و لقاي او در آخرت كافر شدند، از اينرو اعمال شان نابود گرديد، و روز قيامت براي آنها هيچ وزني نخواهيم نهاد
ذَٰلِكَ جَزَآؤُهُمۡ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُواْ وَٱتَّخَذُوٓاْ ءَايَٰتِي وَرُسُلِي هُزُوًا
اين است كه سزاي شان دوزخ است، و اين به خاطر آنكه كافر شدند، و آيات و پيامبران مرا به مسخره گرفتند
إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ كَانَتۡ لَهُمۡ جَنَّـٰتُ ٱلۡفِرۡدَوۡسِ نُزُلًا
همانا كساني كه ايمان آوردند، و كار هاي نيكي انجام دادند، جننات فردوس، جاي پذيرايي آنها است
خَٰلِدِينَ فِيهَا لَا يَبۡغُونَ عَنۡهَا حِوَلٗا
هميشه در آنجا ميمانند، و طلب رفتن به جاي ديگري را نميكنند
قُل لَّوۡ كَانَ ٱلۡبَحۡرُ مِدَادٗا لِّكَلِمَٰتِ رَبِّي لَنَفِدَ ٱلۡبَحۡرُ قَبۡلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَٰتُ رَبِّي وَلَوۡ جِئۡنَا بِمِثۡلِهِۦ مَدَدٗا
[اي پيامبر!] بگو: اگر دريا براي [نوشتن] كلمات پروردگارم مركب قلم ميبود، پيش از آنكه كلمات پروردگارم به پايان برسد، به يقين دريا به پايان ميرسيد، ولوآنكه درياي ديگري را به مانند آن به كمك بياوريم
قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا
[اي پيامبر!] بگو: همانا من مانند شما بشري هستم، [با اين فرق كه] به من وحي ميشود كه پروردگار شما معبودي يگانه است، پس كسي كه اميد ديدار پروردگارخود را دارد، بايد عمل صالحي انجام دهد، و در عبادت پروردگار خود كسي را شريك نسازد
كٓهيعٓصٓ
كاف، ها، يا، عين، صاد[1]
1- ـ اين حروف به نام حروف مقطعه ياد مىشوند.
ذِكۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّكَ عَبۡدَهُۥ زَكَرِيَّآ
[اين] بيان رحمت پروردگار تو [در بارة] بنده اش زكريا است
إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِيّٗا
آنگاه كه پروردگار خود را به نداي آهستة نداء كرد
قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّي وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَيۡبٗا وَلَمۡ أَكُنۢ بِدُعَآئِكَ رَبِّ شَقِيّٗا
گفت: پروردگارا! استخوانم سست گرديده، وسرم از پيري شعله ور شده است، و پروردگارا! هرگز در دعاي تو بي بهره نبوده ام
وَإِنِّي خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِيَ مِن وَرَآءِي وَكَانَتِ ٱمۡرَأَتِي عَاقِرٗا فَهَبۡ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيّٗا
و من بعد از [مرگ] خود از اقوامم بيمناكم، و همسرم نازا است، پس برايم از جانب خود جانشيني عطاء فرما
يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنۡ ءَالِ يَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِيّٗا
كه از من و از خاندان يعقوب [علم و حكمت را] ميراث ببرد، و پرودگارا! او را فرزند صالحي بگردان
يَٰزَكَرِيَّآ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ يَحۡيَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِيّٗا
[الله فرمود:] اي زكريا! ما تو را به پسري بشارت ميدهيم كه نامش يحيي است، كه پيش از اين همنامي برايش قرار نداده ايم
قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٞ وَكَانَتِ ٱمۡرَأَتِي عَاقِرٗا وَقَدۡ بَلَغۡتُ مِنَ ٱلۡكِبَرِ عِتِيّٗا
[زكريا] گفت: پروردگارا! چگونه برايم پسري خواهد بود، در حالي كه همسرم نازا است، و خودم از بزرگ سالي به نهايت پيري رسيده ام
قَالَ كَذَٰلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞ وَقَدۡ خَلَقۡتُكَ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ تَكُ شَيۡـٔٗا
[مَلَك] گفت: اين چنين است، پروردگارت ميفرمايد: اين كار بر من آسان است، و همانا پيش از اين تو را خلق كردم در حالي كه چيزي نبودي
قَالَ رَبِّ ٱجۡعَل لِّيٓ ءَايَةٗۖ قَالَ ءَايَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَيَالٖ سَوِيّٗا
[زكريا] گفت: پروردگارا! [جهت اطمينان قلبي بيشتر] برايم نشانة قرار بده، فرمود: نشانة تو اين است كه سه شب [و روز] در حالي كه تندرست ميباشي، با مردم سخن گفته نميتواني
فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ مِنَ ٱلۡمِحۡرَابِ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَيۡهِمۡ أَن سَبِّحُواْ بُكۡرَةٗ وَعَشِيّٗا
سپس از محراب به ميان قومش بيرون آمد، و به آنها اشاره كرد كه صبح و شام تسبيح الله را بگوييد
يَٰيَحۡيَىٰ خُذِ ٱلۡكِتَٰبَ بِقُوَّةٖۖ وَءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡحُكۡمَ صَبِيّٗا
اي يحيي! کتاب [تورات] را به جديت بگير، و در کودکی به او نبوت داديم
وَحَنَانٗا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَوٰةٗۖ وَكَانَ تَقِيّٗا
و از جانب خود به او شفقت و پاكيزگي داديم، و او پرهيزگار بود
وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَيۡهِ وَلَمۡ يَكُن جَبَّارًا عَصِيّٗا
و نسبت به والدينش نيكوكار بود، و سركش و نافرمان نبود
وَسَلَٰمٌ عَلَيۡهِ يَوۡمَ وُلِدَ وَيَوۡمَ يَمُوتُ وَيَوۡمَ يُبۡعَثُ حَيّٗا
و سلام بر او باد [در] روزي كه متولد گرديد، و [در] روزي كه ميميرد، و [در] روزي كه [در قيامت دوباره] زنده برانگيخته ميشود
وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مَرۡيَمَ إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَكَانٗا شَرۡقِيّٗا
و در اين كتاب [قرآن] از مريم ياد كن، هنگامي كه از خانوادة خود به طرف شرقي [بيت المقدس] گوشه گيري كرد
فَٱتَّخَذَتۡ مِن دُونِهِمۡ حِجَابٗا فَأَرۡسَلۡنَآ إِلَيۡهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِيّٗا
و در ميان خود و آنان پردة قرار داد، و روح [جبرئيل] خود را به سوي او فرستاديم، و براي او به هيئت كامل انساني ظاهر شد
قَالَتۡ إِنِّيٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّٗا
[مريم براي جبرئيل] گفت: اگر پرهيز گار باشي، من از تو به الله رحمن پناه ميجويم
قَالَ إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَٰمٗا زَكِيّٗا
[جبرئيل] گفت: من فرستادة پروردگار تو ام، تا براي تو پسر پاكيزة ببخشم
قَالَتۡ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٞ وَلَمۡ يَمۡسَسۡنِي بَشَرٞ وَلَمۡ أَكُ بَغِيّٗا
گفت: چگونه برايم پسري ميباشد، در حالي كه هيچ بشري به من تماس نداشته، و بدكاره هم نبوده ام
قَالَ كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞۖ وَلِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَايَةٗ لِّلنَّاسِ وَرَحۡمَةٗ مِّنَّاۚ وَكَانَ أَمۡرٗا مَّقۡضِيّٗا
[جبرئيل] گفت: چنين است، پروردگار تو فرمود: اين بر من آسان است، و تا او را دليلي [بر قدرت خود] براي مردم، و رحمتي از جانب خويش قرار دهيم، و اين كار شدني است
۞فَحَمَلَتۡهُ فَٱنتَبَذَتۡ بِهِۦ مَكَانٗا قَصِيّٗا
پس [مريم] به او بار دار شد، و با او به جاي دور دستي كناره گرفت
فَأَجَآءَهَا ٱلۡمَخَاضُ إِلَىٰ جِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ قَالَتۡ يَٰلَيۡتَنِي مِتُّ قَبۡلَ هَٰذَا وَكُنتُ نَسۡيٗا مَّنسِيّٗا
درد زايمان او را به سوي تنة درخت خرمايي كشانيد، [در اين وقت] گفت: اي كاش پيش از اين مرده بودم، و از يادها فراموش شده بودم
فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَآ أَلَّا تَحۡزَنِي قَدۡ جَعَلَ رَبُّكِ تَحۡتَكِ سَرِيّٗا
و از پايين جايي كه قرار داشت، [جبرئيل مر يم] را صدا زد كه اندوهگين مباش، پروردگار تو از پايين جايي كه قرار داري، چشمة [آبي] جاري ساخته است