فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّيۡنَا صَٰلِحٗا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَمِنۡ خِزۡيِ يَوۡمِئِذٍۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ ٱلۡقَوِيُّ ٱلۡعَزِيزُ
و چون فرمان [عذاب] ما فرا رسيد، صالح و كساني را كه به او ايمان آورده بودند، به رحمتي از جانب خود [از آن عذاب] رهانيديم، و از رسوايي آن روز نجات داديم، به يقين پروردگار تو همان قوي پيروزمند است
وَأَخَذَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ ٱلصَّيۡحَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِي دِيَٰرِهِمۡ جَٰثِمِينَ
و كساني را كه ستم كرده بودند، بانگ مرگبار فرا گرفت، و در خانههاي خود به روي در افتادند، [و به هلاكت رسيدند]
كَأَن لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ فِيهَآۗ أَلَآ إِنَّ ثَمُودَاْ كَفَرُواْ رَبَّهُمۡۗ أَلَا بُعۡدٗا لِّثَمُودَ
به طوري كه گويا هرگز در آنجا نبوده اند آگاه باشيد كه [قوم] ثمود به پروردگار خود كفر ورزيدند، آگاه باشيد كه براي ثمود دوري [از رحمت الله] باد
وَلَقَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُنَآ إِبۡرَٰهِيمَ بِٱلۡبُشۡرَىٰ قَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞۖ فَمَا لَبِثَ أَن جَآءَ بِعِجۡلٍ حَنِيذٖ
و همانا فرستادگان ما با بشارت نزد ابراهيم آمدند [و] گفتند: (سلام)، [ابراهيم] جواب سلام آنها را گفت، و طولي نكشيد كه گوسالة برياني را آورد
فَلَمَّا رَءَآ أَيۡدِيَهُمۡ لَا تَصِلُ إِلَيۡهِ نَكِرَهُمۡ وَأَوۡجَسَ مِنۡهُمۡ خِيفَةٗۚ قَالُواْ لَا تَخَفۡ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمِ لُوطٖ
چون ديد كه دست شان به آن نميرسد، اين كار شان را نامأنوس يافت، و از آنها احساس ترس كرد، گفتند: نترس، ما به سوي قوم لوط فرستاده شده ايم
وَٱمۡرَأَتُهُۥ قَآئِمَةٞ فَضَحِكَتۡ فَبَشَّرۡنَٰهَا بِإِسۡحَٰقَ وَمِن وَرَآءِ إِسۡحَٰقَ يَعۡقُوبَ
و همسر او ايستاده بود، و خنديد، و ما او [ساره] را به اسحاق، و بعد از اسحاق به يعقوب مژده داديم
قَالَتۡ يَٰوَيۡلَتَىٰٓ ءَأَلِدُ وَأَنَا۠ عَجُوزٞ وَهَٰذَا بَعۡلِي شَيۡخًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عَجِيبٞ
[ساره] گفت: اي واي بر من، آيا من خواهم زاييد، در حالي كه من پير شده ام، و شوهر من نيز مرد پيري است، واقعا اين كار عجيبي است
قَالُوٓاْ أَتَعۡجَبِينَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۖ رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَكَٰتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِيدٞ مَّجِيدٞ
آنها گفتند: آيا از كار الله تعجب ميكني، اي خانوادة [ابراهيم] رحمت و بركات الله بر شما اهل بيت باد، و به درستى الله ستوده شده و بزرگوار است
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنۡ إِبۡرَٰهِيمَ ٱلرَّوۡعُ وَجَآءَتۡهُ ٱلۡبُشۡرَىٰ يُجَٰدِلُنَا فِي قَوۡمِ لُوطٍ
چون ترس از ابراهيم برطرف شد، و مژده برايش رسيد، در بارة قوم لوط با ما به مجادله پرداخت
إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّـٰهٞ مُّنِيبٞ
همانا ابراهيم بردبار، وبسيار زارى كننده و رجوع كننده به سوي الله بود
يَـٰٓإِبۡرَٰهِيمُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَآۖ إِنَّهُۥ قَدۡ جَآءَ أَمۡرُ رَبِّكَۖ وَإِنَّهُمۡ ءَاتِيهِمۡ عَذَابٌ غَيۡرُ مَرۡدُودٖ
اي ابراهيم! از اين مجادله بگذر، به يقين فرمان پروردگارت فرا رسيده است، و به يقين عذاب برگشت ناپذيري به آنها خواهد رسيد
وَلَمَّا جَآءَتۡ رُسُلُنَا لُوطٗا سِيٓءَ بِهِمۡ وَضَاقَ بِهِمۡ ذَرۡعٗا وَقَالَ هَٰذَا يَوۡمٌ عَصِيبٞ
و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، با [آمدن] آنها اندوهگين شد، و بر آنان تنگدل گشت، و گفت: اين روز بسيار سختي است
وَجَآءَهُۥ قَوۡمُهُۥ يُهۡرَعُونَ إِلَيۡهِ وَمِن قَبۡلُ كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٱلسَّيِّـَٔاتِۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ هَـٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطۡهَرُ لَكُمۡۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ فِي ضَيۡفِيٓۖ أَلَيۡسَ مِنكُمۡ رَجُلٞ رَّشِيدٞ
و قوم او شتابان به سوي او آمدند، و پيش از اين، فحشاء ميكردند، [لوط] گفت: اي قوم من! اينان دختران من هستند [با آنان ازدواج كنيد]، آنان براي شما پاكيزهتر اند، و از الله بترسيد، و مرا در بارة مهمانانم رسوا نكنيد، آيا در ميان شما مرد با غيرتمندي نيست
قَالُواْ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنۡ حَقّٖ وَإِنَّكَ لَتَعۡلَمُ مَا نُرِيدُ
گفتند: تو خوب ميداني كه ما را به دخترانت هيچ حقي نيست، و تو خوب ميداني كه ما چه ميخواهيم
قَالَ لَوۡ أَنَّ لِي بِكُمۡ قُوَّةً أَوۡ ءَاوِيٓ إِلَىٰ رُكۡنٖ شَدِيدٖ
[لوط] گفت: اي كاش در برابر شما قوتي ميداشتم، و يا ميتوانستم به تكيه گاه محكمي پناه ميبردم
قَالُواْ يَٰلُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُوٓاْ إِلَيۡكَۖ فَأَسۡرِ بِأَهۡلِكَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّيۡلِ وَلَا يَلۡتَفِتۡ مِنكُمۡ أَحَدٌ إِلَّا ٱمۡرَأَتَكَۖ إِنَّهُۥ مُصِيبُهَا مَآ أَصَابَهُمۡۚ إِنَّ مَوۡعِدَهُمُ ٱلصُّبۡحُۚ أَلَيۡسَ ٱلصُّبۡحُ بِقَرِيبٖ
[فرشتگان] گفتند: اي لوط! ما فرستادگان پروردگار تو ميباشيم، آنها هرگز به تو دسترسي پيدا كرده نميتوانند، پس خانوادة خود را در وقتي كه پاسي از شب گذشت بيرون ببر، و هيچ يك از شما روي بر نگرداند، مگر همسرت؛ زيرا هر چه [از عذاب] به ديگران برسد، به او نيز خواهد رسيد، همانا وعدۀ [نزول عذاب] آنها صبح است، آيا صبح نزديك نيست
فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا جَعَلۡنَا عَٰلِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهَا حِجَارَةٗ مِّن سِجِّيلٖ مَّنضُودٖ
و چون فرمان عذاب ما فرا رسيد، آن قريه را زير و رو كرديم، و باراني از سنگ و گِل كه در نزد پرورگارت نشانه دار بود[1]،
1- ـ بر روى هر سنگى نام همان كسى كه به آن اصابت مىكرد نوشته شده بود.
مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَۖ وَمَا هِيَ مِنَ ٱلظَّـٰلِمِينَ بِبَعِيدٖ
بر آنها فرو ريختيم، و چنين عذابي از ستمكاران دور نيست
۞وَإِلَىٰ مَدۡيَنَ أَخَاهُمۡ شُعَيۡبٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥۖ وَلَا تَنقُصُواْ ٱلۡمِكۡيَالَ وَٱلۡمِيزَانَۖ إِنِّيٓ أَرَىٰكُم بِخَيۡرٖ وَإِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٖ مُّحِيطٖ
و به سوي [اهل] مدين برادر شان شعيب را [فرستاديم]، گفت: اي قوم من! الله را پرستش كنيد، و براي شما جز او معبود ديگري نيست، و پيمانه و ترازو را كم ندهيد، به راستي شما را در نعمت ميبينم، و به راستي بر شما از عذاب روز فراگيري ميترسم
وَيَٰقَوۡمِ أَوۡفُواْ ٱلۡمِكۡيَالَ وَٱلۡمِيزَانَ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡيَآءَهُمۡ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ
و اي قوم من! پيمانه و ترازو را كامل و عادلانه بدهيد، و اجناس مردم را به آنها كم ندهيد، و در زمين فساد كاري نكنيد
بَقِيَّتُ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَۚ وَمَآ أَنَا۠ عَلَيۡكُم بِحَفِيظٖ
اگر مؤمن باشيد، آنچه الله [از مال حلال] باقي بگذارد، براي شما بهتر است، و من بر شما نگهبان و مراقب نيستم[1]
1- ـ در وقت وزن و پيمانه يكايك شما را مراقبت نمايم.
قَالُواْ يَٰشُعَيۡبُ أَصَلَوٰتُكَ تَأۡمُرُكَ أَن نَّتۡرُكَ مَا يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَآ أَوۡ أَن نَّفۡعَلَ فِيٓ أَمۡوَٰلِنَا مَا نَشَـٰٓؤُاْۖ إِنَّكَ لَأَنتَ ٱلۡحَلِيمُ ٱلرَّشِيدُ
گفتند: اي شعيب! مگر نمازت به تو امر ميكند كه آنچه را پدران ما ميپرستيدند، ترك نماييم، و يا در اموال خود همان طوري كه ميخواهيم تصرف نماييم؟ وتو بدون شك آدم بردبار و فهميدة هستي [پس نبايد چنين سخناني بگويي]
قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنۡهُ رِزۡقًا حَسَنٗاۚ وَمَآ أُرِيدُ أَنۡ أُخَالِفَكُمۡ إِلَىٰ مَآ أَنۡهَىٰكُمۡ عَنۡهُۚ إِنۡ أُرِيدُ إِلَّا ٱلۡإِصۡلَٰحَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُۚ وَمَا تَوۡفِيقِيٓ إِلَّا بِٱللَّهِۚ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَإِلَيۡهِ أُنِيبُ
گفت: اي قوم من! به من بگوييد كه اگر از پروردگارم با دليل روشني آمده باشم، و به من از جانب خود روزي نيكي داده باشد، [آيا نبايد فرمانبردار او باشم]، و من نميخواهم در بارة چيزي كه شما را از آن نهي ميكنم، با شما مخالفت نمايم، من تا جايي كه بتوانم قصدي جز اصلاح ندارم، و توفيق من جز به [توفيق] الله نيست، بر او توكل كردم، و به سوي او باز ميگردم
وَيَٰقَوۡمِ لَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شِقَاقِيٓ أَن يُصِيبَكُم مِّثۡلُ مَآ أَصَابَ قَوۡمَ نُوحٍ أَوۡ قَوۡمَ هُودٍ أَوۡ قَوۡمَ صَٰلِحٖۚ وَمَا قَوۡمُ لُوطٖ مِّنكُم بِبَعِيدٖ
و اي قوم من! مخالفت شما با من، سبب آن نشود كه به سرنوشت قوم نوح، و قوم هود، و قوم صالح گرفتار شويد، و قوم لوط از شما دور نيست
وَٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِۚ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٞ وَدُودٞ
واز پروردگار خود آمرزش بخواهيد، سپس به درگاه او توبه نماييد، به يقين پروردگارم مهربان دوستدار است
قَالُواْ يَٰشُعَيۡبُ مَا نَفۡقَهُ كَثِيرٗا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَىٰكَ فِينَا ضَعِيفٗاۖ وَلَوۡلَا رَهۡطُكَ لَرَجَمۡنَٰكَۖ وَمَآ أَنتَ عَلَيۡنَا بِعَزِيزٖ
گفتند: اي شعيب! بسياري از چيز هايي را كه ميگويي ما نميفهميم، و همانا تو را در بين خود ضعيف ميبينيم، و اگر به خاطر قبيله ات نميبود، تو را سنگباران ميكرديم، و خودت در نزد ما عزتي نداري
قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَهۡطِيٓ أَعَزُّ عَلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَٱتَّخَذۡتُمُوهُ وَرَآءَكُمۡ ظِهۡرِيًّاۖ إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعۡمَلُونَ مُحِيطٞ
[شعيب] گفت: اي قوم من! آيا احترام و عزت قبيلة من در نزد شما از احترام و عزت الله بيشتر است، و شما فرمان او را پشت سر خود انداخته ايد، و [بدانيد] كه پروردگارم به آنچه ميكنيد، احاطه دارد
وَيَٰقَوۡمِ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَكَانَتِكُمۡ إِنِّي عَٰمِلٞۖ سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن يَأۡتِيهِ عَذَابٞ يُخۡزِيهِ وَمَنۡ هُوَ كَٰذِبٞۖ وَٱرۡتَقِبُوٓاْ إِنِّي مَعَكُمۡ رَقِيبٞ
و اي قوم من! آنچه كه ميخواهيد بكنيد، من نيز كار خود را ميكنم، به زودي خواهيد دانست كه عذاب خوار كننده بر چه كسي نازل ميشود، و چه كسي دروغ ميگويد، و در انتظار باشيد، كه من هم با شما در انتظار ميباشم
وَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّيۡنَا شُعَيۡبٗا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَأَخَذَتِ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ ٱلصَّيۡحَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِي دِيَٰرِهِمۡ جَٰثِمِينَ
و چون فرمان [عذاب] ما فرا رسيد، به رحمت خود، شعيب و كساني را كه با او ايمان آورده بودند، نجات داديم، و كساني را كه ستم كرده بودند، بانگ مهيب فرا گرفت، و به خانه هاي خويش به روي در افتادند [و به هلاكت رسيدند]
كَأَن لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ فِيهَآۗ أَلَا بُعۡدٗا لِّمَدۡيَنَ كَمَا بَعِدَتۡ ثَمُودُ
به طوري كه گويا در آنجا وجود نداشتند، هان! براي مردم مَديَن از [رحمت الله] دوري باد، همانند قوم ثمود كه از [رحمت الله] دور افتاده بودند